سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند باش، یا دانشجو، یا شنونده، و یا دوستدار آنان . پنجمین مباش که هلاک می شوی . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
مهر یار
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» ملاقات باا مام زمان (عج)



چه کنیم تا بتوانیم با امام زمان علیه‏السلام ملاقات کنیم؟
ملاقات با امام زمان علیه‏السلام و دیگر اولیاى الهى، نیاز به سنخیت با آنان دارد و به دست آوردن سنخیت با اولیاى الهى، نیاز به تحقق دو بعد (معرفت و عمل) دارد. اگر کسى خود را به اولیاى الهى شبیه نمود، به لقاى آنان نیز واصل خواهد شد.
نوریان مر نوریان را طالبند
ناریان مر ناریان را جاذبند
ناگفته نماند که ما مکلف به ارتباط به معناى ملاقات و دیدار امام زمان علیه‏السلام نیستیم. آن چه وظیفه ماست، تشبّه به آن بزرگواران و پیمودن راه آنان است. ما باید در همه حال، سرباز آماده آن حضرت بوده، همواره در خدمت او باشیم. این مسئله را آیه 200 سوره آل عمران چنین بیان مى‏کند: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! صبر کنید و یکدیگر را به صبر وادارید و مرابطه نمایید وتقوا و خداترسى را پیشه سازید؛ باشد که رستگار شوید».
امام باقر علیه‏السلام در تفسیر این آیه مى‏فرماید: «صبر کنید بر اداى فرایض (یعنى در انجام تکالیف الهى، استقامت داشته باشید) و در برابر دشمنان، پایدارى کنید و با امامتان (که انتظارش را مى‏کشید)، مرابطه نمایید».
رابطه با امام زمان‏
رابطه ما با امام زمان، یعنى خود را به رشته ولایت او بستن و بر خدمت و پیروى و یارى او گردن نهادن. این، یکى از ارکان ایمان است که آدمى خود را به امام خویش مربوط سازد و از او جدا نشود. همچنین باید کارهایى انجام داد که آن حضرت و پیروانش انجام مى‏دهند.
در قرآن درباره حضرت مهدى و اصحاب وى چنین آمده است: «کسانى که اگر در زمین به آنان توانایى دهیم نماز را به پا داشته و زکات (به مستحق) بخشیده و به معروف، امر نموده و از منکر، نهى کنند»
امام باقر علیه‏السلام در تفسیر این آیه مى‏فرماید: «این آیه براى آل محمد است؛ یعنى، مهدى علیه‏السلام و اصحاب او». اگر ما هم مى‏خواهیم از اصحاب و یاران آن حضرت باشیم، باید به امور مذکور اهتمام ورزیم.

وظیفه منتظران‏
خوب است بدانیم که امام زمان علیه‏السلام، شدیداً به شیعیان خود عشق مى‏ورزد؛ بلکه علاقه آن حضرت به شیعیان و دوستانش، خیلى بیشتر از علاقه‏اى است که ما نسبت به آن حضرت داریم. وى همواره براى شیعیان خود دعا مى‏کند. از آن حضرت، چنین نقل شده است: «ما هرگز در رعایت احوال شما کوتاهى نمى‏کنیم و شما را از یاد نمى‏بریم».
آن چه بر ما بایسته است، جلب رضایت آن بزرگوار است. پیوستگى با او، یعنى مطیع او بودن. آن چه در روایات زیاد سفارش شده، انتظار فرج است. ما باید ارتباط معنوى خود را با امام زمان علیه‏السلام، با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج، به معناى واقعى ثابت و مستدام نگه داریم. از این‏رو، بسیار به جاست که خصوصیات منتظر واقعى حضرت مهدى علیه‏السلام را بدانیم و سپس آن را در خود عملى کنیم.
رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏وآله فرمود: «برترین عبادات، انتظار ظهور و فرج است.

وظیفه منتظر امام زمان علیه‏السلام، این است که مانند یک منتظر واقعى زندگى کند. وقتى انسان حقیقتا منتظر کسى باشد، تمام رفتار و اعمالش، نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال، اگر منتظر میهمان باشد، حتما خانه را تمیز و مرتب و وسایل پذیرایى را آماده مى‏کند و با لباس مرتب و چهره‏اى شاداب، در انتظار مى‏ماند. چنین کسى، مى‏تواند ادعا کند که منتظر میهمان است؛ اما کسى که نه خانه را مرتب کرده، نه وسایل پذیرایى را آماده کرده، نه لباس مرتب و تمیزى پوشیده و نه اصلاً به فکر میهمان است، اگر ادعا کند که در انتظار میهمان بوده، همه بر گزافه‏گویى او خواهند خندید!
لاف عشق و گله از یار، زهى لاف خلاف
عشق بازان، چنین مستحق هجرانند
بنابراین، انتظار قبل از آن که از ادعاى انسان فهمیده شود، از رفتار و کردار او فهمیده مى‏شود. نمى‏توان هر کسى را که ادعاى دوستى و ولایت امام زمان را دارد، در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود! آرى، «مشک آن است که خود ببوید؛ نه آن که عطار بگوید».
روشن است که منتظر واقعى امام زمان علیه‏السلام، باید رفتارش به گونه‏اى باشد که هر لحظه منتظر ظهور امام زمان علیه‏السلام باشد؛ یعنى در هر لحظه که این خبر را به او بدهند، خوشحال شود و آماده یارى آن حضرت باشد و با مال و جان خویش، جهاد کند و خود را در راه آن حضرت، فدا نماید. منتظر واقعى، اهل گناه و دل‏بستگى به دنیا نیست؛ زیرا چنین کسى نمى‏تواند از وابستگى‏ها، دل‏بستگى‏ها و آلودگى‏ها دست بردارد و آماده خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان علیه‏السلام باشد.
با توجه به نکات ذکر شده، مى‏توان بعضى از وظایف منتظران امام زمان‏علیه‏السلام را چنین ذکر کرد:

1. معرفت‏
اولین شرط انتظار، معرفت است؛ تا انسان میهمان خود را نشناسد و از خصوصیات خوب او مطلع نباشد، منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامى انسان در انتظار کسى مى‏نشیند که او را خوب بشناسد؛ اما اگر انسان کسى را نشناسد و بداند که آن شخص خواهد آمد، برایش اهمیتى نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان علیه‏السلام هم چنین است. کسانى که آن حضرت را نمى‏شناسند (مانند کفار و یا اهل ادیان دیگر)، هرگز انتظار او را نمى‏کشند؛ اما کسانى که او را مى‏شناسند و ارزش و مقام او را مى‏دانند، منتظر او مى‏مانند.
کسانى که امام زمان را نمى‏شناسند - اگر چه به ظاهر مسلمان باشند - چنانچه در این حال بمیرند، در حال جاهلیت از دنیا رفته‏اند؛ چنان‏که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏وآله فرمود: «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است».
بنابراین، اولین شرط انتظار، ایجاد معرفت در مورد امام زمان علیه‏السلام است و طبیعى است که هر مقدار معرفت انسان نسبت به آن حضرت بیشتر باشد، ارزش او را بیشتر درک کرده، به عظمت او بیش از پیش، پى خواهد برد و بیشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد؛ در حالى که افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت، هرگز احساس تشنگى و عطش نسبت به وجود مقدس وى، نخواهند داشت و بدین جهت، از زمره منتظران بیرون هستند!.
وصل خورشید، به شب پره اعمى نرسد
که در این آینه، صاحب‏نظران حیرانند
شناخت امام زمان علیه‏السلام دو گونه است؛
1. شناخت تاریخى وجود آن حضرت؛ مانند این که او امام دوازدهم است و تاریخ ولادتش در چه سالى است و مانند آن.
2. شناخت مقام نورانیت آن حضرت؛ این شناخت، کار هر کسى نیست و ظرفیت و لیاقت زیادى مى‏خواهد و در حقیقت، اصحاب خاص امام زمان علیه‏السلام، کسانى‏اند که آن حضرت را به مقام نورانیت شناخته‏اند.
براى آگاهى از مقام عظیم امامت، خواندن زیارت جامعه کبیره و تأمل در معانى عمیق آن، توصیه مى‏شود.
همچنین خواندن کتاب‏هاى معتبرى که در مورد امام زمان علیه‏السلام نوشته شده است، مى‏تواند انسان را تا حدى با مقام و عظمت آن حضرت، آشنا سازد.

2. محبت به امام زمان‏
وظیفه دیگرى که منتظران آن حضرت دارند، این است که باید دوستى و محبت امام عصر علیه‏السلام را در خود ایجاد کنند و آن را افزایش دهند. بدیهى است تا انسان از میهمان خویش خوشش نیاید و نسبت به او محبت نداشته باشد - هر چند هم که او را بشناسد - نمى‏تواند واقعاً منتظر آمدن او باشد. اگر انسان از میهمانش، بدش بیاید، چگونه مى‏تواند منتظر قدم او باشد و خود را براى پذیرایى از او آماده کند؛ پس تا محبت به امام زمان علیه‏السلام در وجود کسى شکل نگرفته و شعله‏ور نشده باشد، او نمى‏تواند به وظایف منتظران واقعى عمل کند. محبت به امام زمان علیه‏السلام، وظیفه‏اى است که پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏وآله نیز به دستور خدا، از ما خواسته است؛ آن جا که در قرآن کریم مى‏فرماید: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى)
3. ایجاد سنخیت با امام زمان‏
منتظران واقعى، وضعیت روحى، فکرى و عملى خود را به گونه‏اى سامان مى‏دهند که سنخیت کاملى با امام زمان علیه‏السلام داشته باشند. آیا مى‏توان منتظر قدوم کسى بود؛ ولى با او مشابهت و سنخیت نداشت؟ آیا مى‏توان محبت کسى را داشت، اما با او هیچ سنخیت و مشابهتى نداشت؟ ایجاد سنخیت با امام زمان، از طریق تقویت ایمان، تقوا، فضایل اخلاقى و درجات معنوى حاصل مى‏شود و تنها در این صورت است که مى‏توان ادعاى محبت به آن حضرت را داشت. در صورتى که انسان رفتارش مطابق میل امام زمان علیه‏السلام باشد، شعله محبت او در دلش زبانه خواهد کشید و عشق آن حضرت او را به فریاد خواهد آورد و دورى‏اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.
طبیعى است که هر قدر سنخیت با ولى عصر علیه‏السلام بیشتر باشد، محبت آن حضرت به انسان بیشتر خواهد شد و محبت انسان نیز به آن حضرت افزون‏تر خواهد گشت. بنابراین: منتظر واقعى، باید سعى کند که تمام وظایف دینى و احکام الهى را انجام دهد.

4. ارتباط با منتظران دیگر
منتظر امام زمان علیه‏السلام، مى‏داند که برنامه آن حضرت، یک برنامه جهانى است و باید یاوران زیادى داشته باشد تا حرکتش پیروز شود. بنابراین، به فکر گسترش یاران و منتظران آن حضرت است و با ارتباط با آنها، به تقویت روحیات ایمانى خود و دیگران خواهد پرداخت تا بر اساس دستور قرآنى «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى»به کمک مؤمنان منتظر، خود را آماده ظهور حضرت نماید.

5. دعا براى تسریع در ظهور امام زمان‏
منتظر واقعى، هر لحظه انتظار محبوب را مى‏کشد و از خدا مى‏خواهد که هر چه زودتر او را برساند. بنابراین، دعاى فراوان براى فرج آن حضرت از وظایف همیشگى منتظران مى‏باشد. دعا براى تسریع در فرج امام زمان علیه‏السلام، به وسیله آن حضرت نیز توصیه شده است.

6. یاد فراوان حضرت‏
یاد کردن از محبوب، عادت دیرینه منتظران عاشقى است که منتظر محبوب خویش هستند؛ اما نتوانسته‏اند پس از مدت‏ها انتظار، او را ببینند و حال خود را دست کم با یاد و نام او آرام مى‏کنند. به یاد آوردن امام عصر علیه‏السلام و عنایت او به شیعیان با ذکر احادیث، کرامات، مقام و عنایت امام به شیعیان، وظیفه دیگرى است که منتظران واقعى، احساس مى‏کنند و بدین طریق، همواره نام و یاد آن حضرت را زنده نگه مى‏دارند.

7. دادن صدقه‏
صدقه براى سلامتى آن عزیز و یا هدیه نمودن ثواب‏هایى به حضرت مهدى علیه‏السلام، موجب قبولى هر چه بیشتر اعمال است.

8. امیدوارى‏
امید به قیام و انقلاب آن امام منتظر علیه‏السلام و امید دادن به دیگران نیز از دیگر وظایف منتظران است.

9. ایجاد آمادگى دائم رزمى براى ظهور حضرت‏
در روایت آمده است: «هر یک از شما براى قیام قائم علیه‏السلام، باید آماده گردد؛ هر چند با تهیه یک تیر باشد».از این رو شرکت در بسیج، یکى از وظایف منتظران است.

10. محزون بودن به علت محروم بودن از زیارت آن حضرت‏
در دعاى ندبه آمده است: «عزیز على ان ارى الخلق و لاترى و لا اسمع لک حسیسا و لا نجوى؛ بر من گران است که خلق را ببینم و تو دیده نشوى و سخن آشکار و پنهان تو را نشنوم».

11. اصلاح جامعه‏
فرج، یعنى نصرت و پیروزى، و مقصود، پیروزى حکومت عدل علوى بر حکومت‏هاى کفر و شرک است.
بنابراین، انتظار فرج، یعنى انتظار تحقق یافتن این آرمان بزرگ و جهانى و منتظر حقیقى، کسى است که در حقیقت، خواهان تشکیل چنین حکومتى باشد و این خواسته آن گاه جدى و واقعى است که شخص منتظر، عامل به عدل و گریزان از ستم و تباهى باشد. و گرنه، انتظار فرج، در حد یک ادعا و شعار بى‏محتوا خواهد بود. از این‏رو، در روایات آمده است که انتظار فرج، خود فرج است؛ زیرا کسى که حقیقتاً منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تأسیس حکومت عدل گستر اوست، زندگى خود را بر پایه عدل و داد استوار مى‏سازد و او انسانى است که حضور و غیبت امام، در نحوه رفتار و سیر و سلوکش تفاوتى ندارد و قبل از تشکیل حکومت عدل، او چنین حکومتى را در زندگى خود پایدار ساخته است. بنابراین، انتظار فرج حقیقى، ریشه در معرفت به حق، عدل، ایمان و عشق به آن دارد و آثار آن نیز در عمل نمایان مى‏گردد و چنین حقیقت اصیل و عمیقى، با لفظ و شعار به دست نمى‏آید و با بى‏تفاوتى و بى‏اعتنایى نسبت به مقدسات دینى و رسالت‏هاى انسانى، در تعارض و تناقض است.
انتظار فرج، داراى ویژگى‏ها و معانى زیر است:
الف) معرفت امام معصوم و عادل و پیشواى فضیلت.
ب) ایمان به امامت رهبرى الهى و عدالت پیشه.
ج) عشق به عدالت و ارزش‏هاى انسانى.
ه) امید به آینده‏اى روشن و نوید بخش.
ک) تلاش براى برقرارى حکومتى عدل پیشه و عدل گستر.
ح) رعایت موازین و قوانین دینى و اخلاقى.
خ) داشتن روحیه تعهد و مسؤولیت‏پذیرى.
این نوع انتظار فرج است که برترین اعمال و بهترین عبادت است و چنین منتظرى، مقامى عالى دارد و چنین کسى، هر گاه در زمان غیبت، از دنیا برود، به منزله کسى است که پس از ظهور حضرت حجت علیه‏السلام، زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد کرده است.


یادآورى مهم‏
درست است که وظیفه ما تلاش براى ملاقات با امام زمان علیه‏السلام نیست و حتى بنا بر نظر بعضى از بزرگان، تحقق این مسئله، خیلى بعید و نادر است و اگر هم ممکن باشد، براى افرادى مثل مقدس اردبیلى و علامه حلّى قابل تصور است و نه مؤمنین عادى، ولى بحث ملاقات، نباید با بحث ارتباط اشتباه شود؛ زیرا وظیفه ما، ایجاد ارتباط با امام عصر علیه‏السلام است. منتظر امام زمان علیه‏السلام، وقتى موفق به زیارت آن حضرت نمى‏شود، از طریق خواندن دعاى ندبه، زیارت آل یاسین، دعاى عهد، نماز امام زمان و نیز از طریق رفتن به مسجد جمکران، ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مى‏کند و براى گره گشایى مادى و معنوى، از وى، به عنوان واسطه فیض الهى درخواست کمک مى‏کند و خود را در محضر وى مى‏بیند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عبدالهی ( شنبه 85/9/25 :: ساعت 4:9 عصر )
»» بیا، بیا که سوختم...

بیا، بیا که سوختم...

 

تاریکی شب همه جا را فراگرفته، سکوت بر همه جا حاکم شده و من در گوشه ای نشسته ام و به او می اندیشم، به اینکه اگر روزی او را ببینم به او چه خواهم گفت؟

به راستی چه سخت است سخن گفتن در مقابل خورشید وجودش و چه حیف است لحظه های با او بودن را به تاراج زمان دادن. پس اگر روزی او را ببینم فقط و فقط به تماشایش خواهم نشست، آری به تماشایش.

به یکباره دلم سخت گرفت، از این که او را نمی بینم و اینگونه بی حاصل می زیم.

با یادش هوای دلم سخت طوفانی است و بغضی سنگین گلویم را می فشارد. از خودم پرسیدم این همه سکوت برای چه؟

چرا همه خوابند؟

وای من! آنان که صبح آدینه بی صبرانه ندبه می خوانند، چرا این چنین در خوابی عمیق فرو رفته اند؟ آیا او را یافته اند که سر بربالین غفلت آسوده آرمیده اند؟

نفسم به شماره افتاده و حسی عجیب سراسر وجودم را فراگرفته، به این می اندیشم که با چه اندوخته ای روانه آستان پر مهرش شوم؟

آه خدای من! نه پای توانایی دارم، نه مرکب راهواری و نه بالی برای پرواز، تنها می توانم در خلوت تنهائی ام عاشقانه با او حرف بزنم و او را از خودش تمنا کنم. پس با زبانی قاصر بر خرمن عشقم آتش می زنم و اینگونه با او نجوا می کنم:  

می دانی چقدر دلتنگ توام، آری تو، تویی که خدا هم برایت دلتنگ است، آری خدا. از همان روز نخست که پروردگار جهانیان، خشت خشت این عالم خاکی را روی هم گذاشت، فقط و فقط نام زیبای تو را زمزمه می کرد.

آسمان دلم بارانی سفر طولانی ات شده و چقدر این باران زیباست، هر قطره اش بوی تو را می دهد، بوی خوش عطر محمدی(ص)، گل یاس و گل نرگس.

مولا جان، وقتی به این می اندیشم که خدا مرا به عشق تو آفرید تا سربازت شوم و همراهی ات کنم، آنگاه مرا اشرف مخلوقات نامید، شرمی عجیب سراسر وجودم را فرا می گیرد، بی اختیار سر به زیر می افکنم و فکر می کنم.

بارها و بارها دوری، دوستی چنان بی تابم کرده که برای دیدنش لحظه شماری می کنم، ثانیه ها می گذرد و من منتظر رسیدن خبری از اوهستم و از دوری اش اشک فراق می ریزم اما تو را که صاحب همه ثانیه ها و بهانه تمام اشکهایی، فراموش کرده ام.

بارها چنان به چیزی بی ارزش دل بسته ام که به خاطرش بی رحمانه تمام ارزش ها را با پنجه های بی توجهی از پای در آورده ام و حقیقت وجودی خویش را کورکورانه پست و بی ارزش کرده ام و باز تو را فراموش کرده ام، تویی که یادت وارستگی می آورد و عشقت عزت.

وای بر من که چقدر اسارت در این دام ها برایم لذت بخش شده است.

فریاد بر من که خود را ساحل نشین دریای پوچی کرده ام و روز به روز بیشتر، غرق دریای بی خبری، و کشتی باشکوه نجاتت را دیده ام ولی هنوز سرنشین تخته شکسته های ناچیز پر زرق و برق دنیایی ام.

وقتی می بینم نسیم، از دوری ات بارها و بارها این کره خاکی را دور می زند تا شاید خبری از تو بجوید و آنگاه که تو را نمی یابد مانند دیوانگان خود را به در و دیوار می زند و ناله های جانسوز سر می دهد...

وقتی می بینم دانه ها چگونه برای دیدنت بی تاب می شوند و سر از خاک بیرون می کشند...

وقتی می بینم زمین نیز از دوری ات می گرید و عصاره آهش همراه با ناله ای دلنواز از دل خاکی اش فوران می کند و آب حیات ما می شود...

وقتی می بینم که ابرها از فرط بی صبری، غرش کنان زمین دلخسته را غرق اشک می کنند، خورشید هر روز به شوق دیدنت با عجله از پشت قله های سر به فلک کشیده بیرون می جهد و غروب که می شود با چهره ای سرخ و غم آلود و بی رمق به غار تنهائی اش پناه می برد و مهتاب وقتی از زیارتت ناامید می شود همچو شمعی قطره قطره آب می شود...

وقتی می بینم که حتی حسرت از فراغت حسرت می خورد و اشک از هجرانت اشک می ریزد و ناله از دوری ات ناله می زند و غم از عشق رویت به غم نشسته ولی من مات و مبهوت سرگرم این و آن شده ام و همه این اتفاقات را عادی می انگارم، آتشی تمام وجودم را فرا می گیرد. یادغفلت از تو، دیوانه ام می کند و سخنانم رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد. مگر غیر از این است که چشم را برای تماشای تو داده اند؟

ولی افسوس با چشمانی که تو مالکش بودی اینقدر بیهوده به این و آن نگریستم که پرده های حجاب، یکی پس از دیگری در ایوان چشمانم آویخته و به کلی از یاد برده اند که به عشق تو حیات یافته اند.

مگر گوش را به من نداده اند تا نغمه دلنواز تو را بشنوم و مست شوم؟ " هل من ناصر" تو را بشنوم و لبیک گویم؟ با نوای مناجاتت تا عرش پرواز کنم و از این عالم مادی، روانه ملکوت یادت شوم؟

ولی افسوس که آنها را چنان به شنیدن صداهای دلخراش و ناهنجارعادت داده ام که دیگر طاقت ندارد صوت دلربای یارب یارب تو را بشنوند.

مگر زبان را به من نداده اند که نام زیبایت را ورد خود سازم، برایت شعرهای انتظار بسرایم و دعای فرج بخوانم؟

ولی دریغ که حرفهای لغو و بیهوده، فضای دهانم را به انواع سموم کشنده و مهلک آغشته کرده و هنوز هم بی خبرم.

به خدا قسم دست را برای یاری تو داده اند و پا را برای همراهیت. دل را داده اند که خانه ات شود و دریغ که من این خانه را به بیگانه داده ام و صاحب خانه را مظلومانه بیرون کرده ام. آه از این فراموشی و فغان از این غفلت.

اگر همه به یاد داشتند که خانه دل، خانه توست، تو مجبور نبودی به سفر روی و از این دیار به آن دیار کوچ کنی. تو در کنارمان بودی همانطور که تو ما را می دیدی ما نیز به تماشایت می نشستیم، صدایت را می شنیدیم و به تو لبیک می گفتیم.

اگر قلبها فقط برای تو می تپید و اشکها فقط برای تو جاری بود، تو اینقدر تنها و مظلوم نبودی.

مولایم بیا که شبم بی تو تیره و تار شده و ظلمت تنهایی و بی صاحبی، وجودم را فراگرفته. بیا که بی تو دیگر غنچه ای نمی شکفد و آبی جاری نمی شود. آسمان نمی گرید و زمین بی رمق شده. قلب تاریخ دیگر نمی زند، مدتهاست که لبخندی ندیده ام . مگر می شود خندید در حالی که تو را غم بی عدالتی و ظلم فرا گرفته است؟

مگر می شود نگریست در حالی که روزهایت با اشک ترحم شب می شود و شبهایت با اشک انتقام روز؟

زمین از خون لاله ها گلگون گشته، رنگ عدالت پریده، مهربانی در خوابی عمیق فرو رفته و آسمان، طراوت را تمنا می کند. همه جا بی رنگ شده و دیگر دلی نمی تپد. اما اگر تو بیایی همه جا سبز می شود و عطش عشقت همه گیر. زمین بار دیگر نفس کشیده و پلیدی ها را در خود فرو می کشد. آسمان می گرید و غبار غفلت را از بین می برد و همه جا آبی می شود.

وقتی خورشید وجودت آشکارا بر ما بتابد، تمام لاله های به خون نشسته سر از خاک بیرون می کشند و تمام عالم گلستان می شود، گلستانی از گلهای انسانیت، مهر، شفقت و دوستی و تو دعا می کنی و عالم را غرق در نعمات الهی. ظلم را ریشه کن می کنی و باران عدالت را بر همه ارزانی.

بیا ای یوسف زهرائی، بیا و خوابهای خوب را تعبیر کن و با دستان پر مهرت، قطرات اشک را از گونه زمان بزدا.

بیا که مشتاقانه منتظریم پرچم نصرتت را بر هر کوی و برزن نظاره کنیم و سجده شکر به جا آوریم پس بیا ، زودتر بیا که ما منتظریم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عبدالهی ( چهارشنبه 85/9/22 :: ساعت 7:0 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ملاقات باا مام زمان (عج)
بیا، بیا که سوختم...

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 2732
» درباره من

مهر یار

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب